کتاب ملت عشق پرفروش ترين کتاب تاريخ ترکيه است که بيش از 500 بار به چاپ رسيده است. نويسنده اصلي کتاب اليف شافاک ميباشد که در اوج جواني يعني چهل و چهار سالگي به شهرت خاصي در بين نويسندگان ترک رسيده است. اين کتاب در ايران و فرانسه و انگلستان نيز با استقبال خوبي همراه بوده است به طوري که اين کتاب بارها در اين کشورها به چاپ رسيده است.
داستان اين کتاب از دو رمان تشکيل شده است که موازي هم پيش ميرود .يکي از اين رمان ها در سال 2008 در آمريکا و ديگري در قرن هفتم در قونيه اتفاق مي افتد.
داستان اول مربوط به زندگي خانوادگي اللا رو بينشتاين است که در بوستون امريکا زندگي ميکند. او يک همسر و مادر است که چندان از زندگي شويي خود راضي نيست.طبق تشبيه کتاب او به مانند برکه اي راکد است.چند خط از رمان که در صفحه 7 آمده است:
〈 رودخانه به بينظمي و جوش و خروش آب عادت دارد. دنبال بهانهاي براي خروشيدن ميگردد، سريع زندگي ميکند، زود به خروش ميآيد. سنگي را که انداختهاي به درونش ميکشد؛ از آنِ خودش ميکند، هضمش ميکند و بعد هم به آساني فراموشش ميکند. هر چه باشد بينظمي جزء طبيعتش است؛ حالا يک سنگ بيشتر يا يکي کمتر 〉
داستان دوم کتاب ماجراي همين رماني است که به اللا داده ميشود، يعني داستان کتاب ملت عشق. ملت ♥ عشق در واقع رماني در مورد عشق مولانا و شمس تبريزي است که در قرن هفتم اتفاق ميافتد. رمان ملت عشق در 4 بخش نوشته شده است:
1_خاک 2_ باد 3_آب 4_ آتش
در پشت جلد اين کتاب آمده است:
〈〈 مولانا خودش را «خاموش» ميناميد؛ يعني ساکت. هيچ به اين موضوع انديشيدهاي که شاعري، آن هم شاعري که آوازهاش عالمگير شده، انساني که کار و بارش، هستياش، چيستياش، حتي هوايي که تنفس ميکند چيزي نيست جز کلمهها و امضايش را پاي بيش از پنجاه هزار بيت پرمعنا گذاشته چطور ميشود که خودش را «خاموش» بنامد؟ 〉〉
درباره این سایت